درزاب من،دهکده زیباییها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() درباره وبلاگ آرشیو وبلاگ
صفحات وبلاگ
اینم یه جورشه همه در حال عزاداری و یکی بر بالای منبر شاید از اون بالا صحنه سینه زنی رو دیدن خیلی حال میده خود مهندس هم باورش نمیشه بچه اش اینقدر دل و جرات داشته باشه (به باباش نرفته) موضوع مطلب : دلتون میخواست روستامون رو از فضا نگاه کنید؟ درسته ، خوب حدس زدید اینم یه تصویر ماهواره ای از درزاب. همیشه دلم میخواست درزابو از بالا ببینم . چقدر جالبه . حتما اگه نظرتون رو جلب کرد نظر بدین و بگین که عکسها جالبه یا نه . منتظر بقیه عکسها نیز باشید. موضوع مطلب : تصویری از محرم ، از بچه هایی که یاد گرفتن تو محرم زنجیر دستشون بگیرن و بیان دنبال دسته. و چقدر هم دلشون پاکه و خوب یاد گرفتن موضوع مطلب : * دلتون میخواد خبرهایی از محرم امسال داشته باشید... * آیا خبر دارید تو محرم امسال نزدیک بود تعداد زیادی از هم ولایتی های ما به دلایلی خاص بازداشت بشن! * آیا دوست دارید عکسهای جدیدی از حسینیه رو ببینید! پس مطالب این ماه (زیر) رو بخونید * دوست دارید حاشیه های محرم امسال رو دیده و بدونید؟ * خبر دارید امسال در هر سمتی از روستا ، بچه ها تکیه بر پا کرده بودن؟ * دلتون میخواد جدیدترین عکسهای گرفته شده از داخل قلعه رو ببینید؟ پس منتظر باشید بزودی در همین وبلاگ ..... یادتون نره حتما پیغام بزارید موضوع مطلب : و اندر حکایت این ماه و اما عزیزان من ، بگم براتون که یه روزی ، شاید چند روزی قبل محرم مردم یه روستا تصمیم میگیرن که با گرفتن یه مجوز از اداره منابع طبیعی شهرشون به جنگل برن و مقداری چوب برای ایام محرم روستاشون جمع کرده و در آشپزخانه روستاشون انبار کنن تا در روزهای محرم که یه وقت اگه برف و بارونی بارید دیگه مشکلی نداشته باشن و بتونن به راحتی آشپزی کرده و به خرجیشون برسن. ولی این مردم زمانی که برای جمع کردن چوب به جنگل رفتن نمیدونم چه شون شد ، جنگلو بی حساب و کتاب دیدن، چوب زیادی جلو چشمشون بود ، یا ... نمی دونم ، ولی به هر دلیل طمع کردن و وقتی دیدن چوبا زیاده و کسی بالاسرشون نیست، گفتن: « چرا برای محرم ، بلکه برای تمام سال چوب جمع میکنیم و میبریم» . این مردم ساده دل چوبها رو بار دو کامیون کرده و راه میافتن بسمت روستا. چشتون روز بد نبینه ، بنده خداها تقریبا تا نزدیکی روستاشون هم اومده بودن ولی نمیدونم چی شد، کی خبر داده بود به کلانتری شهر . که ناگهان سروکله پلیسها پیدا شد و همه رو بازداشت کردن. بالاخره با وساطت برخی دوستان دیگه مردم آزاد شدن ولی دو کامیون بارشون توقیف شد. مردم کمی ناراحت شدن ، به فکر فرو رفتن ، حالا چه بکنن ، طمع کار دستشون داده بود. کلی فکر کردن و صبح که شد با سرشناسهای روستاشون به کلانتری رفتن ، بعد از کلی بگومگو و صحبت ، بالاخره آقا پلیسه فهمید که این چوبها برای ایام محرم و عزاداریه. پس از بار الاغ پایین اومد و قبول کرد که اون مردن چوبها رو ببرن ، اون مردم هم قول دادن که دوباره زرنگ بازی درنیاورده و طمع نکنن اینم قصه این ماه روستا خوشتون اومد، نظرتون چیه؟
موضوع مطلب : باورتون میشه فکر کنم امسال درزاب از همه سالهای پیش شلوغ تر بود. تقریبا تمام چهره هایی رو که میشناختید تو روستا بودند. جمعیت زیاد و دسته زنجیر زنی بزرگ از مواردی بود که همه رو بهت زده کرده بود. شاید دلیلش افتتاح حسینیه بود و شاید فوت یکسری از دوستان و هم ولایتی ها. بهر صورت امیدوارم که هر سال محرم ، مثل امسال روستا شلوغ باشه امیدوارممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم موضوع مطلب : اینم چهره این ماه درست شناختین یکی از چهره های محبوب روستا (حاج حسین قیصری) یکی از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس و البته یکی از خیرین حال حاضر روستا. حاج حسین توی ماه محرم از آشپزخونه مسجد بیرون نمیاد. یه پسر داره و چندتا دختر و شاید ده تا نوه!! کمک خیرش به خیلیا رسیده و همه دوستش دارن (گرچه غرغرش هم به ما رسیده!!!!!!!) انشاءا... صدها سال عمر بابرکت کنه و خادم امام حسین شما دوستان هم نظرتون رو بنویسید، جقدر این چهره رو میشناسید؟
موضوع مطلب : جالبه نه اینقدر فضای مسجد بزرگ شده که دیگه جا برای همه پیرمردها، و حتی جوونها نیز برای تکیه کردن هست. ولی جالبتر اینه که با دو برابر شدن فضا ، بعضی شبا برای نماز خوندن و عزاداری جا نبود . کم کم باید مسئولین روستا به فکر بزرگتر کردن دوباره مسجد باشن. خواهشاً ایندفعه فکر جمعیت 50 سال دیگه رو هم بکنید . یا شاید میخواهید هر دوسال یکبار مسجدو بزرگ کنید!!!
موضوع مطلب : ببخشید اگه چشمهای دوستان کمی قرمز افتاده ، دلیلش اینه که تاریک بود و باید از فلاش استفاده میکردم. به هر صورت چهره ای که میبینید(حجت الاسلام شیخ علی قاسمیان ) روحانی پرتلاش امسال روستا توی ایام محرم بود. سرشناسهای روستا امسال تصمیم گرفتند به جای اینکه مثل هر سال از روحانیون اهل روستا استفاده کنن از یک روحانی دیگه دعوت کنن. به هر حال این یه تنوعی برای مردم روستا بود. انصافاً خوب بود . موضوع مطلب : بله رسیدیم سر اصل ماجرا این آقا رو که میبینید دست به کمر ایستاده و داره تماشا میکنه ! فکر نکنید داره دستور میده ! نه ! احتمالاً کمی خسته شده درسته که آدم مهربونیه ولی بعضی وقتا بدجور کفری میشه ، داد میزنه نمونه اینکه خودمو موقع عکس گرفتن از آشپزخونه بیرون کرد!!!!!!!!! موضوع مطلب : پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
![]() |