سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درزاب من،دهکده زیباییها
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


روستای من یکی از زیباترین روستاها می باشد و مردمش از بهترین مردم روزگار . روستایی به قدمت تاریخ و به عظمت ایران ، روستایی سرسبز در شرق ایران

در گذشته روستا وقتی جستجو میکنیم متوجه می شویم که برخی آداب و رسوم

در آن موقع وجود داشته که بسیار جالب و شگفت انگیز می باشد . برخی از این

سنتها جزء خرافات دوره ماست و برخی تا بحال نیز ادامه داشته است. در ادامه

قرار است که ماهانه یکی از این سنتها و روشها را معرفی کنیم .

چشم زخم:

در مواقعی که مردم احساس می کردند که طفلی از سمت فردی دیگر چشم

زده شده برای شناسایی اون فرد ، تخم مرغی را برداشته و اون رو میان دو سکه

در بالای سر طفل قرار می دادند . حالا اسم افرادی رو که حدس میزدند اون افراد

طفلشان را چشم زدند یکی یکی بر زبان آورده و اسم اون فرد را روی تخم مرغ

 نوشته یا بجای اسمش روی تخم مرغ خط می کشیدند. با صدا زدن هر اسم

به تخم مرغ فشار بیشتری می آوردند . تخم مرغ در هر اسمی که می شکست

به این معنا بود که اون فرد کودک را چشم زده .

 

چیزی به سر دلش چسبیده

اگر کودکی بی تابی میکرد و غذایی نمیخورد و یا غذا را پس میزد مادر کودک یک

نعلبکی را از آب پر کرده و سوزنی را در آن آب میانداخت حال این نعلبکی را پیش

یکی از زنان به اصطلاح خبره روستا برده (زن حسین محمد جعفر) 

این خانم نیز با انگشت خود روی این سوزن فشار داده و دعایی میخواند .پس

انگشت خود را بر میداشت اگر سوزن به سر انگشتش چسبیده بود میگفت :

                    « چیزی به سر دل بچه چسبیده »

پس همان آب را به کودک میدادند و انتظار داشتن که با خوردن همین آب خوب شود .

 

آمدن باران

گاهی اوقات و در برخی ایام که باران کمتری می ریخت بچه های روستا استخوانهایی

را (و یا یک تکه پارچه) را به سر چوب می بستند و همگی همراه با هم با خواندن شعر زیر به

درب خانه ها می رفتند:

چو لغزک بارون کن         ور شو چوپانون کن

چوپان را پنیر مایه          سگ را خمیر مایه

بر درب هر خانه ای مقداری آرد جمع کرده و شب به خانه میبردند مادر شان با این آردها

خمیر و بعد برای آنها کماچ می پخت.

 

شیر دو

در قدیم با توجه به کمبود دکتر ، اگر بچه ای مثلاً اسحال داشت و خانواده او دلنگران

می شدند بچه را برداشته و به خانه مرحوم یحیا پردل می بردند. در اونجا همسر

مرحوم پردل بچه مریض را وسط یک شال(پارچه بزرگ) می پیچید و دو نفر سر و ته

آن پارچه را میگرفتند و مثل یک الاکلنگ مرتباً بالا و پایین می بردند به طوری که سر

 بچه یکبار بالا قرار میگرفت و یکبار پایین .

به این طریق انتظار داشتند که مریضی اسحال کودک برطرف شود.  

 

توبه فوری

در گذشته روستا اگر کمی دقت کنیم متوجه می شویم که یکی از کارهایی که

رواج داشته و همین الان هم بین سالمندان روستا همچنان وجود دارد اعمالی

است که در برابر تمسخر دیگران از خود بروز میدادند. مثلا وقتی تعدادی از

زنان می نشستند و سیر تا سیر غیبت میکردند و یکی را مسخره میکردند

برای اینکه دامن گیر خودشان نشود و توبه ای کرده باشند زود بین انگشتان

دستشان را گاز میگرفتند یا اینکه چند بار در آستینشان تف میکردند

انها با این کارشان فکر میکردند که گناه غیبت و تمسخر دیگران از آنها

دور شد و خلاص.




ادامه مطلب ...

موضوع مطلب :

          
شنبه 89 بهمن 2 :: 1:38 صبح

لوگو
روستای من یکی از زیباترین روستاها می باشد و مردمش از بهترین مردم روزگار . روستایی به قدمت تاریخ و به عظمت ایران ، روستایی سرسبز در شرق ایران
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 4
  • بازدید دیروز: 9
  • کل بازدیدها: 257103