هم ولایتی عزیز

جناب آقای دکتر اکبر پاکدل

پذیرش شما را در دوره تخصصی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در رشته جراحی عمومی تبریک عرض نموده, توفیق روزافزون شما را در تمام مراحل زندگی از خداوند متعال خواستاریم.

دوستان شما در دهکده زیباییها

روزه هنگام سوال است و دعا / پر زدن با بال همت تا خدا

شهر یکرنگی و بی آلایشی / ماه تقصیر و گنه فرسایشی

عاشقان معشوق خود پیدا کنند / تا سحر در گوش او نجوا کنند

درد خود گویند با درمان خویش / با طبیب و یا انیس جان خویش ...

حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهای عاشقانه، نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را به شما تبریک عرض میکنم ...

التماس دعا

مردم فهیم و ولایت مدار روستای درزاب

با سلام و احترام

تعلق و وابستگی مضاعف اینجانب به شما مردم شریف مرا بر آن داشت به حکم ادب و قدردانی هم که شده از همه عزیزانی که در زمان حضور من در روستا نهایت کمک و همراهی را داشتند و همچنین کلیه عزیزانی که با شرکت در مراسمات و نماز جماعت باعث دلگرمی حقیر شدند صمیمانه تشکر،قدردانی و سپاسگزاری نمایم.امیدوارم همیشه شاد،پیروز و سربلند باشید.

ارادتمند همیشگی شما

غلامرضا منصوری

1- مثل اینکه قراره با ایجاد یک کوچه(میلان) دیگر در محله ایثارگران موافقت بشه. قابل توجه دوستانی که میخوان خونه بسازن پیگیر موضوع باشید.

2- از وقتی که هاشم خان پردل شروع به خرید زمین برای ساخت نانوایی کرده مثل اینکه هر کی شنیده قیمت زمینشو کمی افزایش داده جالب اینجاست که این قیمتها در برخی موارد با قیمت واقعی فاصله زیادی دارد.

سلام دوستان

1- در طی هفته گذشته یک شب که به مسجد رفته بودم یکی از روحانیون بجستان برای اقامه نماز جماعت دعوت شده بود متاسفانه ایشان نماز چهار رکعتی را پنج رکعتی خواند و وقتی با اعتراض مردم روبرو شد تعجب کرده بیان کرد که یقین دارد نماز را چهار رکعت خوانده در هر صورت مشخص نکرد که تکلیف مردمی که یقین دارند پنج رکعت خوندن چیست؟ (حالا هی بیا به کار معاویه ایراد بگیر. چی میشد یک رکعت دیگر نیز اضافه میخوند تا 2 رکعت نماز صبح نیز به حساب میومد-جای آقای منصوری خالی بود حداقل نمازشو اضاف نمی خوند) 

2- بالاخره دوستان در دهیاری و شورا تصمیم گرفتند جوی آب روبروی مدرسه (کنار آغل آقای رمضان فاطمی نژاد) رو لوله گذاری کرده و همسطح کنند.خوب این خیلی خوبه ولی چقدر دیر؟ (اگر قرار باشه هر پروژه کوچک اینقدر طول بکشه فکر کنم سالی یک پروژه اجرا نشه)

3- در هفته گذشته در شب نیمه شعبان،جشنی با حضور مردم و هم ولایتی ها در مسجد برگزار شد که همراه با مداحی،سرود ،سخنرانی و مسابقه بود در این شب آقا شیخ محمود هم کلی کلاس گذاشته همراه با سخنرانی،چند بیتی را با کف زدن مردم اجرا کرد.پذیرایی از مردم هم خوب بود.مثل سالهای گذشته کمی بی نظمی ها به چشم میخورد ولی بازم خوب بود. غیبت برخی دوستان نیز بسیار به چشم می آمد(برخی هم که بودن اصلا به مسجد نیومدن!!!!!!!!!)

4-اگر در این ایام به درزاب و قبرستون سری میزدید حتما با پله های جدید قبرستون که در زمستان گذشته ساخته شده روبرو میشدید سیمان استفاده شده برای این پله در حال حاضر شروع به ریزش کرده و نمای زشتی به آن داده است دلیل امر میتواند چند چیز باشد یا بی تجربگی از سمت بنا بوده که نباید در آن شرایط و در هوای سرد بنایی میکرد یا اینکه به این سیمانها خوب آب داده نشده.در هر صورت ایراد وارده به شخص دهیار محترم است که نباید جواب مثبت به بی تجربگی بنا میداد و در آن شرایط پله ها رو می ساخت(دهیار نباید بابت این ساخت بد به بنا پولی پرداخت کنه درسته؟)

5- خدا رحمت کنه حسین رزمی رو.باورم نشد تصادف کرده و به رحمت خدا رفته انسان خوب و ساکتی بود وقتی عکسشو درب مسجد دیدم خیلی اندوهگین شدم یکی از مردم میگفت مرحوم رزمی پسوند فامیلشو از "برجک" به "درزاب" برگردانده.خدا رحمتش کنه 

نامه ای در جیبم

و گلی در مشتم

غصه ای دارم با نی لبکی

سر کوهی گر نیست

ته چاهی بدهید

تا برای دل خود بنوازم

عشق جایش تنگ است!

سلام

یادتون میاد تا همین چند سال پیش،توی این موقع از سال اگر به درزاب سر میزدی با دامنه وسیعی از گندم زارها مواجه میشدی که کم کم آماده درو میشد.خیلی از پدران ما در این مواقع از سال با اره و داس به جون این گندم زارها میافتادند و صبح و شب درو میکردن. بعضی از دوستان همچون من بد جوری از این موقع سال میترسیدن چون اگر در این ایام سرو کله شان توی درزاب پیدا میشد حتما باید به گندم درو میرفتن. یادم نمیره یه بار توی همچنین ایامی به درزاب رفتم خدابیامرز کربلای عباس(پدربزرگم) ما رو با توپ و تشر به درو برد. توی اون روز ما چند نفری هر چه درو کردیم تموم نشد.صبح روز بعد احساس کردم باز قراره این اتفاق دوباره تکرار بشه و ما رو میخوان برای درو ببرن سر زمین . همون صبح زود وسایلو جمع کرده راهی بجستان شدم. خودتون که خدابیامرز رو میشناختید به کم هم قانع نبود خدا میدونست چند مَن زمین گندم داشت.به هر صورت با این آدمها و این روزگار دنیایی داشتیم. با فوت این قبیل افراد انگار برکتهای اینچنینی نیز از روستا رفت چند سالی بود که گندم زاری (آنچنان)دیده نمیشد. ولی خوشبختانه امسال به دلیل بارندگی های بیکران الهی که البته کم هم نبود باز دوباره اگر توی این موقع سال به درزاب سری بزنی تا حدودی با اینچنین گندم زارها،پالیزها،نخودزارها و ... مواجه میشوی. الهی شکر.