درزاب من،دهکده زیباییها درباره وبلاگ آرشیو وبلاگ
صفحات وبلاگ
واندر حکایت این ماه چیزی رو که میخوام براتون بگم شاید قصه نباشه . این موضوع واقعاً اتفاق افتاد. یادمه در حدود شش سال پیش ، یعنی سال 83 ، پدر یکی از دوستان بدرود حیات گفته و به دیار باقی شتافت . موقع خاک سپاری آن مرحوم بچه هاش تصمیم گرفتن که اون مرحوم رو به جای روال قبلی که در اطراف پایین دست مزار شهدا خاک میکردند در بالای مزار شهدا به خاک بسپارن. بچه ها اول تا حدودی ناراضی بودن چون تو اون قسمت غیر از خاک پدرشون ، قبر دیگه ای وجود نداشت و به قول بچه ها ، مزار پدرشون تنها بود. شاید فکر میکردند که مردم ممکنه کوتاهی کنن و بالای مزار پدرشون حاضر نشن. آخه به قول اونا پدرشون اینجا تنها بود. چی براتون بگم بالاخره بچه ها نمی دونم چه جوری با کار خودشون کوتاه اومدن . گذشت و گذشت تا به امروز . حالا اگه به اون قسمت سری بزنید میبینید که افراد زیادی در اون قسمت دفن شدن. شاید اون بچه ها فکر نمیکردن که مرگ برای همست و به مرور اون قسمت پر از قبر میشه. جالبه که اگه حالا به اون قسمت سری بزنید حتماً مشاهده خواهید کرد که مزار پدر این دوستان (آقا رضا ) تازه الان در ابتدای صفه نتیجه گیری غیر ربطی : از سال 1383 تا بحال یعنی سال 1389 حدود 23 نفر در روستای ما فوت کردن که بطور میانگین هر سال حدود سه تا چهار نفر . جالبتر اینکه از این 23 نفر ، 3تاشون بچه و 13 نفرشون مرد و 7 نفرشون زن هستند یعنی اینکه با مرگ هر 2 مرد یک زن فوت کرده است و طول عمر و زندگی بابرکت خانمها بیشتر بوده. (خدا شانس بده ) بنده خدا مردها !!!!!!!!!!!! نظر شما چیه؟
موضوع مطلب : پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|