باز باران
جاتون خالی،جمعه ای که گذشت باز دوباره هوای درزاب بارونی بود و از حدود ساعت یازده به بعد بارون خوبی بارید . عجب نعمتیه این بارون حسابی کوچه های نامیزون روستا رو گلی کرده بود. جاتون خالی ،یه حس خیلی خوب به آدم میداد. شنیدن صدای رعد و برق بسیار لذت بخش بود انگار سالها بود این صدا رو نشنیده بودیم.جاتون خالی،انگار وقتی خونه های روستا رو به رنگ گل و بارون زده می بینی اونها رو زیباتر از هر زمانی تصور میکنی.باز آدم دلش برای روستا تنگ میشه و کمی دلگیر. وقتی بعد از ظهر در کوچه ها قدم میگذاری و چندتا پیرمرد یا نه، بزرگ مرد رو می بینی که به سمت مسجد میرن و با دیدن تو لبخندی بارونی بر لباشون نقش می بنده هزار لذت می بری از این بارون و از این درزاب. جاتون خالی.
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
موضوع مطلب :