• وبلاگ : درزاب من،دهكده زيباييها
  • يادداشت : مرد دوست داشتني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بزرگ بود...
    وازاهالي امروز بود
    و با تمام افق هاي باز نسبت داشت
    ولحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد.
    صداش
    به شکل حُزن پريشان واقعيت بود.
    و پلک هاش
    مسير نبض عناصر را
    به ما نشان داد.
    و دست هاش
    هواي صاف سخاوت را
    ورق زد
    و مهرباني را
    به سمت ما کوچاند.
    به شکل خلوت خود بود
    و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش را
    براي آينه تفسير کرد.
    و او به شيوه ي باران پر از طراوت تکرار بود.
    و او به سبک درخت
    ميان عافيت نور منتشر مي شد.
    هميشه کودکي باد را صدا مي کرد.
    هميشه رشته ي صحبت را
    به چفت آب گره مي زد.
    براي ما، يک شب
    سجود سبز محبت را
    چنان صريح ادا کرد
    که ما به عاطفه ي سطح خاک دست کشيديم
    و مثل لهجه ي يک سطل آب تازه شديم.
    و بارها ديديم
    که با چقدر سبد
    براي چيدن يک خوشه ي بشارت رفت.
    ولي نشد
    که روبروي وضوح کبوتران بنشيند
    و رفت تا لب هيچ
    و پشت حوصله ي نورها دراز کشيد
    و هيچ فکر نکرد
    که ما ميان پريشاني تلفظ درها
    براي خوردن يک سيب
    چقدر تنها مانديم...

    با تشکر از آقامرتضي ک يادي از پدرم کردند...روح پدرش ايشان هم شاد...از ساير دوستان عزيز هم ک در اين وبلاگ تسلي خاطر دادند سپاسگزارم.